پسر گلم ارمیاپسر گلم ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

ارمیا شازده کوچولوی من

واکسن شش ماهگی ارمیا

پسرم امروز صبح واکسن زدی و خیلی خیلی بی تابی.تا اون پاهای کوچولوتو حرکت میدی ،فریادت بلند میشه سعی می کنی پاتو تکون ندی سینه خیز هم نمی ری. تب داری ،درد داری،گریه میکنی اونجوری که تا ته دل آدم میسوزه. عزیزم خیلی برات غصه میخورم خدایا گاهی مادر بودن چقدر سخته!!! * * * الان شب دومیه که واکسن زدی حالت بهتر شده امشب کلی خندیدی و بازی کردی خدا را شکر دیگه تا یکسالگی واکسن نداری اون موقع هم پسرم برا خودش مردی شده تحملش زیاد میشه.الهی دیگه هیچ وقت درد و ناراحتی تو رو نبینم .مامان فدات بشه گلکم.      
19 بهمن 1390

نازنین پسرم شش ماهگیت مبارک

ماهگیت مبارک گل پسرم               تو آمدی و شدی همه چیز من و اینک میخواهم این نوید را به همگان بدهم که نوزاد تازه متولد شده دیروز من امروز 6 ماهه شده و به راستی اینجاست که درک میکنم گذر زمان در کنار تو اصلا احساس نخواهد شد  تمام بی خوابی هایم فدای یک نگاه و لبخند زیبای تو بوی تنت سرمستم میکند و عطر دل انگیز وجودت مرا از شوق سرشار... دردونه من! ارمیای نازنینم 6 ماه با عشق کنار هم زندگی کردیم و چقدر خوشحالم که تو رو دارم اصلا باورم نمیشه که نصف سال رو با هم گذروندیم و تقریبا 180 روزه که پا به پای هم پیش رفتیم الان دیگه واسه خودت مرد ...
17 بهمن 1390

پسرم این چهار جمله را به ذهنت بسپار

ياد گرفته ام كه با احمق بحث نكنم و بگذارم در دنياي احمقانه خويش زندگي كند . * ياد گرفته ام با وقيح جدل نكنم چون چيزي براي از دست دادن ندارد و روحم را تباه ميكند. *  ياد گرفته ام از حسود دوري كنم چون حتي اگر دنيا را به او تقديم كنم باز هم از من بيزار خواهد بود.  * ياد گرفته ام تنهايي را به بودن درجمعي كه به آن تعلق ندارم ترجيح دهم. ...
13 بهمن 1390

سینه خیز رفتن و شیطنت

٩٠/١٠/٢٥ یعنی در 5 ماه و ده روزگی بودکه عزیزدلم سینه خیز رفتن را بطور کامل یاد گرفتو حرکت کردنش شروع شد . پسر کوچولوی مامان این روزها بی نهایت شیطون و بازیگوش شده و چند وقتی هست که شب ها دیر وقت می خوابه و مدام در حال بازیگوشی و کنجکاوی و شیطنته.عزیز دلم مامان فدای این شیطنتهای شیرینت بشه. شکستن اسباب بازی ها شروع شده ،شیشه شیرشو همچنین شسکت(البته فدای سرش)  
3 بهمن 1390
1